چقدر غریب است ...اینجا را میگویم :)
تکاپویست براى اول شدن ...براى برتر شدن.
همه اش فکر است و فکر است و فکر ...
فکر که میکنند نوشته هاىشان بیشتر
بوى منطق به خود میگیرد.بویش به مشامم
خوش نمى آید ...شبیه بوى ماهى نیمه جانیست
در حوض کوچک ذهنشان ، ماهى که خو گرفته
آن حوض کوچک با سرامیک هاى آبیست حالا
دیگر برایش خیلى کوچک است حالا دیگر
دلش دریا میخواهد .تقلا میکند و تقلا میکند و
روزى مى آید که این دیوار هاى بلند حوض آبى
بالاخره میمیراندش و بویش همه جا را ور میدارد...
ذهنشان بوى ماهى میدهد یک ماهى نیمه جان!
و اما ماهى قرمز کوچک ذهن من چه بی محابا شنا
میکند به گمانم دیریست به این حوض و دیوارهایش
عادت کرده به گمانم دیریست رویاى دریا را از سر
پرانده ...من به درد اینجا نمیخورم باید بروم
جایى که بتوانم زنده نگهش دارم...باید بروم تا
ماهى قرمز کوچکم را زنده نگه دارم.